انگیزه دادن به ورزشکار یکی از مهارتهای مربیان موفق است. این مربیان می توانند با این کار ورزشکاران معمولی خود را به ورزشکاران سخت کوش و پر تلاش کنند که تمام تلاش خود را برای رسیدن به موفقیت انجام می دهد .
قبلا در مورد انگیزه به عنوان نیروی محرکه ورزشکار صحبت کردیم ( اینجا) و گفتیم انگیزه چیست وچه انگیزه هایی وجود دارد. در این مقاله به طور کامل به موضوع اصول رو تکنیکهای انگیزه دادن به ورزشکاران خواهیم پرداخت .
در این مقاله در مورد موارد زیر صحبت خواهیم کرد.
- چگونه میتوانید به ورزشکاران کمک کنید نیاز خود را به تفریح و احساس ارزش کردن تأمین کنند
- ارتباط انگیختگی مطلوب و رهایی با تفریح چیست.
- ورزش چگونه عزتنفس را تهدید میکند و شما برای رفع این تهدید چه میتوانید بکنید.
- با کمک به ورزشکار با تأکید بر هدفهای عملکردی، نه بر برنده شدن، چگونه میتوانید به ورزشکار انگیزه بدهید.
- چگونه میتوانید استرس و اضطراب را در ورزشکار و خودتان کم کنید.
- راه های افزایش انگیزه در ورزشکاران
- برانگیختگی در ورزش چیست
با این مقاله از فوتسال لرن با ما باشید
اهمیت انگیزه دادن به ورزشکار
بیشتر مربیانی که میشناسم میدانند حتی ماهرترین بازیکنان اگر بهاندازه کافی انگیزه نیابند موفق نخواهند بود. بسیاری از مربیان میدانند ناتوانی در انگیزه دادن به ورزشکاران بااستعداد چقدر ناامیدکننده است. بدین ترتیب مربیان بهطورکلی به دنبال پاسخ به این دو سؤالاند و چرا برخی ورزشکاران باانگیزه و برخی دیگر بیانگیزهاند؟ و چگونه ورزشکاران خود را انگیزه دهیم تا بتوانند به اوج برسند؟
اغلب این سؤالها را از خودم میپرسم تا پاسخ آنها را پیدا کنم. این کار به مربیان کمک میکند اصل اولیه انگیزه را کشف کنند.
افراد با ارضا نیازهایشان انگیزه پیدا میکنند .
اگر نیازهای ورزشکارتان را بدانید، میتوانید برای تأمین آن نیازها کمکش کنید. مربی من نیاز مرا که تشویق و آموزش بود فهمید. او به من انگیزه داد و پیشرفتهای بعدی مرا نیز پایهریزی کرد.
برای تأمین نیاز ورزشکاران باید آنها را بهخوبی بشناسید، در سراسر این مقاله شمارا به این کار تشویق خواهم کرد. شما باید بدانید یکایک ورزشکاران شما چرا به آن ورزش میپردازند و از آن ورزش چه میخواهند. هر چه دانش شما دراینباره بیشتر شود، درک رفتار آنان در طول فصل آسانتر میشود. همچنین، انگیزه دادن به آنان آسانتر یا دستکم از سرکوب شدن انگیزش درونی آنان پیشگیری میشود.
روان شناسان ورزش دو نیاز مهم ورزشکاران را اینگونه بیان میکنند
- تفریح، که شامل نیاز به تحریک و تهییج است
- احساس ارزش کردن، که شامل نیاز به شایسته و موفق بودن است.
خرید کتاب الکترونیکی اصول آموزش مربیگری ورزشی و طراحی تمرین
کتاب الکترونیکی اصول مربیگری ورزشی و طراحی تمرین
فرمت pdf
84 صفحه
972 کیلوبایت
پاداشهای درونی و بیرونی
ورزشکاران با دستیابی به نیازهایشان انگیزه مییابند و نیاز اولیه آنان این است که از ورزش لذت ببرند و از راه تجربه کردن موفقیت احساس ارزش کنند. حالا که این را میدانید، در نظر بیاورید که چه اعمالی به ورزشکار انگیزه میدهد و چه اعمالی انگیزه را از وی میگیرد. درباره آن رفتارهایی از مربیان که ورزش را مفرح میکند یا نمیکند، و عزتنفس را بالا میبرد یا پایین میآورد بحث کردیم. حالا که این اصل را در ذهن دارید، بیایید با آنچه برای ورزشکار پاداشدهندهتر است بیشتر آشنا شویم.
دانستن تفاوت بین پاداشهای درونی و بیرونی و اینکه کدامیک برای ورزشکار معنیدارتر است اهمیت دارد. تندیس، مدال، پول، تحسین، و سفر به مسابقات مختلف نمونههایی از پاداش بیرونی است، یعنی پاداشهایی که دیگران از بیرون فراهم میکنند. پاداشهای درونی پاداشهایی هستند که هنگام شرکت در ورزش، ورزشکار را از درون ارضا میکنند. لذت بردن، احساس شایستگی، و احساس موفقیت کردن پاداشهای درونیاند.
پاداشهای بیرونی مانند مشهور شدن و مدال گرفتن پاداشهای دهانپرکنیاند، اما باگذشت زمان کمارزش میشوند، درحالیکه پاداشهای درونی ارزش بیشتری مییابند. نکته جذابی که باید درباره پاداشهای درونی دانست این است که لازم نیست مربی آنها را تأمین کند. در حقیقت، اصلاً نمیتوانید آنها را به وجود آورید. آنچه میتوانید بکنید این است که فرصتهایی را برای ورزشکار به وجود آورید که به پاداشهای درونی خود – که تفریح و موفقیت است – دست یابد. یکبار دیگر به رفتار خود بهعنوان مربی فکر کنید. آیا شرایطی را به وجود میآورید که به ورزشکار کمک کند تا پاداشهای درونی را تجربه کند؟
مربیان خوب بهجای آنکه به ورزشکار انگیزه دهند، شرایط یا فضایی را به وجود میآورند که در آن شرایط بازیکنان به خودشان انگیزه میدهند. این مربیان به طرز ماهرانهای از پاداشهای بیرونی استفاده میکنند تا انگیزش درونی را محکم کنند. وقتی بازیکنان به پاداشهای درونی تفریح و احساس عزتنفس دست نیایند، انگیزه بازی را از دست میدهند و احتمال ترک ورزش در آنها زیاد میشود. درباره استفاده ویژه از پاداش در آینده صحبت میکنیم، اما فعلاً فراموش نکنید در بلندمدت پاداشهای درونی بهترند. اکنون به پاداشهای درونی تفریح و احساس ارزش کردن نگاهی دقیقتر میاندازیم.
نیاز به تفریح
چرا مردم بازی و ورزش میکنند؟ پاسخ این سؤال که قرنها دانشمندان و فلاسفه را به خود مشغول کرده بود، بهتازگی تا حدودی برای ما روشنشده است. هرکدام از ما با نیاز به مقدار مشخصی از تحریک و تهییج به دنیا آمدهایم؛ همان چیزی که گاهی به آن برانگیختگی و گاهی تفریح میگوییم. برانگیختگی مطلوب زمانی که میزان برانگیختگی ما خیلی کم باشد، بیحوصله میشویم و به دنبال تحریک میگردیم.
هنگامیکه هدف اصلی از تحریک سرگرمی باشد، به بازی میپردازیم. بااینوجود، گاهی در شرایطی قرار میگیریم که برانگیختگی زیادی به وجود میآید و ما را مضطرب میکند یا میترساند. در این حالت میل داریم برانگیختگی را کم کنیم.
بهبیاندیگر، مردم به میزان مطلوبی از برانگیختگی با تحریک نیاز دارند، نه خیلی کم و نه خیلی زیاد که در شکل ۷-۱ نشان دادهشده است. میزان برانگیختگی مطلوب از فردی به فرد دیگر فرق میکند. ما همه اشخاصی را میشناسیم که به نظر بسیاری برانگیختهاند و در مقابل افرادی را میشناسیم که خیلی کم برانگیختگی دارند.
تجربه رهایی
برانگیختگی مطلوب چه ضرورتی دارد؟ چرا به دنبال آن هستیم؟ پاسخ این دو سؤال در کیفیت احساس ما هنگامیکه برانگیختگی مطلوب داریم نهفته است و شیر نتیمالای آن را تجربه رهایی نامیدند (جکسون و شیزنتیمالای، ۱۹۹۹). رهایی هنگامی رخ میدهد که کاملاً در فعالیتی غرق شویم. حس زمان را از دست بدهیم، و به نظرمان برسد که همهچیز بهخوبی انجام میشود، زیرا نه مضطرب و نه کمحوصلهایم.
هنگام تجربه رهایی توجه ما بهشدت بر فعالیت متمرکز میشود. در این حالت از خودمان ایراد نمیگیریم، زیرا افکار ما کاملاً بر فعالیت تمرکزیافته است. ازآنجاکه نه احساس تهدید میکنیم و نه خستهایم، حس میکنیم کنترل خودمان و محیطمان را در دست داریم. به گفته یک ورزشکار، آنچنان در آنچه انجام میدهم غرق میشوم که خودم را از بازی جدا نمیبینم،
تجربه رهایی به دلیل آنکه پاداشی درونی است لذتبخش است. به آن فعالیت میپردازیم تا حالت رهایی را تجربه کنیم.
ورزش ازاینجهت بین جوانان محبوبیت دارد که میزان انگیختگی را تا حد مطلوب بالا میبرد و ازاینرو لذتبخش است. بااینوجود، برخی جوانان بهاندازه کافی برانگیختگی خود را افزایش نمیدهند، یا بیشازحد افزایش میدهند، و بدین ترتیب از ورزش لذت نمیبرند. بهعنوان مربی باید شرایطی را فراهم کنید تا ورزشکارانتان برانگیختگی مطلوب داشته باشند
در ادامه راههایی برای ایجاد برانگیختگی مطلوب و حالت رهایی مطرحشدهاند و دشواری مهارتی را که باید آموخته یا اجرا شود با توانایی ورزشکار هماهنگ کنید.
در ادامه راه هایی برای ایجاد برانگیختگی مطلوب و حالت رهایی مطرح می شود:
- تکلیف باید بهاندازه کافی دشوار و چالشبرانگیز باشد، اما آنقدر دشوار نباشد که ورزشکار موفقیت خود را در آن محتمل نبیند. این نکته مهم در شکل ۷-۲ نشان دادهشده است. اگر توانایی ورزشکار زیاد و چالش تمرین کم باشد، ورزشکار بیحوصله میشود. اگر توانایی ورزشکار کم و چالش تمرین زیاد باشد، ورزشکار مضطرب میشود. اما اگر چالش تکلیف به توانایی ورزشکار نزدیک باشد، ورزشکار بهاحتمالزیاد هم تفریح خواهد کرد و هم احساس رهایی خواهد داشت.
- تمرین را با استفاده از فعالیتهای متنوع جذاب کنید، در شرایط مناسب به ورزشکار خود کمک کنید تا برخی فعالیتهای تمرینی را طراحی کند..
- همه افراد تیم را به فعالیت وادار کنید و نگذارید مدتها منتظر نوبتشان بایستند. در ادامه توصیههایی دراینباره مطرح خواهیم کرد. با استفاده از این توصیهها تمرین را بهاندازه بازی مفرح کنید.
- در حین تمرین و بازی از بازخورد دادن مداوم خودداری کنید. به ورزشکار فرصت دهید فعالیت را جذب کند. فریادهای مداوم شما از کنار زمین نمیگذارد که ورزشکار «رهایی» را تجربه کند
- ورزشکارتان را بهطور مداوم ارزیابی نکنید . هنگامیکه ورزشکار جوان پیدرپی ارزیابی شود یا مجبور باشد خودش را بهطور مرتب ارزیابی کند، حتی اگر ارزیابیاش مثبت باشد، رهایی را تجربه نمیکند. برای ارزیابی فرصتهای زیادی وجود دارد که مسابقه یکی از آنهاست.
سایر منابع تفریح
ورزشکاران همانطور که برانگیختگی مطلوب و رهایی را لذتبخش میدانند، از همراه بودن با سایر جوانانی که به ورزش علاقهمندند نیز لذت میبرند. با توجه به این واقعیت میتوانید محیطی ایجاد کنید که ورزشکاران در آن از تعامل اجتماعی با دیگران لذت ببرند. سعی کنید تمرین و مسابقه را بیشازحد خشک و مقرراتی نکنید تا فرصتهایی که بازیکنان برای آشنا شدن با دیگران و درگیر شدن در فعالیتهای لذتبخش به کار میبرند از بین نرود.
همچنین، سعی کنید تا محیطی ایجاد کنید که خیلی رقابتی نباشد؛ ورزشکاران در محیط تمرینی رقابتی بهجای اینکه باهم بازی کنند، علیه همبازی میکنند.
نتیجه تحقیقات درباره علت ترک ورزش نشان میدهد عامل تفریح و لذت چقدر برای ورزشکار مهم است، ورزشکاران مهمترین علل ترک ورزش را به ترتیب زیر بیان کردهاند
- فعالیتهای دیگر برایم لذتبخشترند.
- علاقهام را ازدستدادهام.
- بهاندازه کافی بازی نکردم.
- زحمت کشیدم و لذت نبردم.
- مربی را دوست نداشتم.
اگر تفریح را جدا از فعالیت ورزشی بدانید، ورزشکار را از ورزش جدا کرده یا به انگیزش وی ضربه زدهاید.
در پاسخ به این سؤال که چگونه به ورزشکار انگیزه دهیم دو پاسخ وجود دارد.
- اول آنکه به وی کمک کنیم
از راه ورزش چالشانگیز و هیجانآور، که نه ملالآور باشد و نه تهدیدکننده، نیازش را به تفریح برآورده
کند. - دوم، به وی کمک کنیم تا نیازش را به احساس ارزش کردن تأمین کند. پاسخ دوم را بررسی میکنیم.
نیاز به احساس ارزش کردن
همه ما در نیاز به احساس شایستگی، تجربه موفقیت، و باور اینکه فرد باارزشی هستیم با یکدیگر مشابهیم، بهسرعت میآموزیم ارزش ما تا حد زیادی به توانایی پیشرفت ما وابسته است. کودکان حدود ۵ ساله میتوانند این مفهوم را دریابند و در حیطه ورزش آن را بدین طریق بیان میکنند
برنده شدن = موفقیت
بازنده شدن = شکست
درنتیجه، شرکت در ورزش برای ورزشکار تهدیدکننده میشود، زیرا وی پیشرفت خود را مساوی باعزت نفس میداند. بردن یعنی موفق بودن، شایسته بودن، باارزش بودن؛ باختن یعنی شکست، صلاحیت نداشتن، و بیارزش بودن.
موفقیت، در حد معقول، حس شایستگی ورزشکار را تقویت میکند که آنهم بهنوبه خود به موفقیت بیشتر میانجامد. اما اگر ورزشکار موفقیت را تجربه نکند، ممکن است خود را سرزنش کند و آن را به ناتوانی خود نسبت دهد. با تکرار این روند، ورزشکار ممکن است به این نتیجه برسد که اگر نمیتواند به موفقیت مشخصی برسد، میتواند با پرهیز از شکست، حرمت خود را حفظ کند. بدین ترتیب، ورزشکاران به دودسته تقسیم میشوند:
- دسته اول که انگیزش دستیابی به موفقیت دارند
- دسته دوم که انگیزش پرهیز از شکست دارند.
برندهها چگونه فکر میکنند
ورزشکاران موفقیت مدار در مقایسه با ورزشکاران شکست مدار رویکرد متفاوتی به بردوباخت دارند. ورزشکاران موفقیت مدار بردن را پیامد توانایی خود میبینند که به آنان اعتمادبهنفسی میبخشد که مجدداً موفق شوند. اما زمانی که شکست بخورند معمولاً خودشان را به دلیل تلاش ناکافی سرزنش میکنند. این دسته از ورزشکاران باور دارند برای موفق شدن لازم است شدیدتر تلاش کنند. ازاینرو شکست انگیزش آنها را بیشتر میکند نه کمتر.
آنان میپندارند در ورزش خواهناخواه شکست وجود دارد و نباید خود را بهموجب آن سرزنش کنند. بدین ترتیب ریسکپذیری معقولی را که برای موفق شدن لازم است، بدون ترس از شکست انجام میدهند. این ورزشکاران بهجای آنکه انرژی خود را صرف نگرانی و تردید کنند، صرف خود ورزش میکنند. این نگرش، نگرش سالمى است که باید در ورزشکار خود تقویت کنید. بهعنوان روانشناس ورزش دریافتهام تمام ورزشکاران بزرگ نگرشی شبیه به این دارند.
چند نکته
اگر گمان میکنید شکستخوردهاید، شکستخوردهاید.
گر گمان میکنید جرئت ندارید، جرئت ندارید،
اگر میخواهید برنده شوید اما فکر میکنید نمیتوانید، نخواهید توانست
اگر گمان میکنید خواهید باخت، خواهید باخت موفقیت بااراده فرد آغاز میشود. موفقیت در ذهن ماست.| مسابقه همیشه به نفع قویتر و سریعتر تمام نمیشود، بلکه دیر یا زود کسی برنده میشود که فکر میکند میتواند برنده شود.
تلاش ناکافی
بازندهها چگونه فکر میکنند
این ورزشکاران شکست خود را به کمبود توانایی نسبت میدهند و اگر گاهی هم موفق شوند گمان میکنند حریفشان ضعیف بوده یا شانس به آنان رو کرده است. این طرز تفکر فاجعهآمیز است، چون آنان خود را برای شکستشان سرزنش میکنند، اما اعتباری برای موفقیتشان قائل نیستند.
آنان باور دارند که نمیتوانند سرنوشت خود را عوض کنند، زیرا تجربیات ورزشی اولیه آنها قانعشان کرده که هر چه تلاش کنند عاقبت شکست میخورند. به همین جهت اینگونه نتیجه میگیرند که تلاش کردن سودی ندارد. مشکلم باید در کمبود توانایی باشد، بنابراین چرا تلاش کنم؟
ازآنجاکه ورزش برنده و بازنده را بهوضوح از هم جدا میکند، ورزشکاران شکست مدار برای حفاظت از عزتنفس خود یا باید از ورزش کناره بگیرند یا به شیوههایی از شکست فرار کنند. هرچند این افراد نمیخواهند ورزش کنند، فشار اجتماعی از طرف والدین، مربی، و دوستان آنان را وادار به ورزش میکند؛ به همین جهت از شیوههای مختلفی برای حمایت از عزتنفس تهدید شده خود استفاده میکنند.
شیوههای بازندهها در حمایت از عزتنفس
این افراد بهجای آنکه حداکثر تلاش خود را به عملآورند، آگاهانه تلاش کمتری میکنند تا اگر شکست خوردند بتوانند بگویند بهاندازه کافی تلاش نکرده بودند. آنان گمان میکنند اگر دیگران بفهمند آنان حداکثر تلاش خود را کردهاند، نتیجه میگیرند شکست به دلیل ناتوانی آنان بوده است. این شیوه ازاینجهت زیانبار است که تلاش نکردن احتمال شکست را که فرد از آن دوری میکند افزایش میدهد.
ماجرا از این هم غمانگیزتر است، زیرا مربیان معمولاً به تلاش افراد پاداش میدهند. همه افراد ماهر نیستند، اما همه افراد میتوانند تلاش کنند. چون این افراد تلاش شایسته نمیکنند، معمولاً مربی از آنها عصبانی میشود. مربی گمان میکند این افراد انگیزش کافی ندارند، اما واقعیت این است که آنها انگیزش زیادی دارند، ولی انگیزش آنها برای پرهیز از هرگونه تهدید به عزتنفسشان است. درواقع دور باطل است.
بهانهتراشی
روش دیگری که بازندهها از آن استفاده میکنند آن است که بهانههای مختلفی میآورند: «پایم درد میکند»، «کفش مناسب ندارم»، «جیبم را زدند»، «چیزی در چشمم فرورفته است»، «حالم خوب نیست و مانند آن.
پس زدن موفقیت
معمولا مربیان سعی میکنند برای این دسته از بازیکنان تجارب موفقیتآمیزی فراهم کنند، اما آنها موفقیت را پس میزنند. این امر مربی را بیشتر سردرگم و ناامید میکند. این بازیکنان از یکسو به موفقیت نیاز دارند، زیرا برای افزایش عزتنفسشان لازم است، اما از سوی دیگر از آن میترسند، زیرا این توقع را به وجود میآورد که در آینده نیز موفق شوند. آنها آنقدر از موفقیت میترسند که عمده میخواهند در بازی برنده نشوند. تا زمانی که این افراد نتوانند موفقیت خود را قبول کنند، امیدی به بالا بردن اعتمادبهنفس و به دنبال آن عزتنفس آنها وجود ندارد.
در تیم خود ممکن است با هر دو نوع ورزشکار روبهرو شوید، ورزشکار موفقیت مدار و ورزشکار شکست مدار. البته بیشتر ورزشکاران شما درجاتی از این و درجاتی از آن رادارند. شما باید این دو نوع ورزشکار را طوری بشناسید که مشکلات انگیزشی آنها را بهخوبی درک کنید. شاید مشکل شکست مدارها حل نشدنی به نظر برسد، اما اینطور نیست. باید شیوهای که آنها بردن و باختن را درک میکنند تغییر دهید، بهزودی دراینباره صحبت خواهیم کرد
پیشگویی صادقانه
شما هم مانند ورزشکاران برای موفقیت و شکست آنها دلیل میآورید. این دلایل که به آن اسناد میگویند نشان میدهد از ورزشکارتان توقعاتی دارید که اگر به آنها منتقل شود، ممکن است انگیزش اجرای آنها را تغییر دهد. ماجرای ورزشکار فرضی ما کانداک نشان میدهد که این امر چگونه رخ میدهد.
مربی کانداک در فصل گذشته آقای وودز بود و مرتباً در تمرین او را تشویق میکرد. کانداک درنده خوبی بود و کارنامه درخشانی داشت. در دوره جدید مربی کانداک کلارکسون شد و کانداک برعکس گذشته عملکرد خوبی ندارد. اعتمادبهنفسش کافی نیست، و بهتدریج عملکرد بدش را به ناتوانیاش نسبت میدهد. او حس میکند مربی کلارکسون بهاندازه لازم به توانایی او فکر نمیکند، زیرا نسبت به مربی قبلی وقت کمی را برای کمک کردن و تشویق کردن وی صرف میکند. همانطور که تردید کانداک به خودش افزایش مییابد، عملکرد وی نیز بدتر و بدتر میشود پس از مدتی عملکردهای خوبی را که گاه و بی گاه از خود نشان میداد نیز نشان نمیدهد و به همان ترتیب تشویقهای گاه و بی گاه مربی را نیز دریافت نمیکند.
در این هنگام مربی کلارکسون از وضعیت وی ناامید میشود و آن را به تنبلی نسبت میدهد. درنهایت، وی را از تیم الف خط میزند و به تیم ب میفرستد، کانداک هم تیم را رها میکند.
مربی کلارکسون بهوضوح این پیام را به کانداک داد که با فرستادن وی به تیم ب، توقعش را از وی کم کرده است. مربیان اغلب توقعاتشان را بهطور غیرمستقیم بیان میکنند. برای مثال، اغلب به بازیکنانی پاداش میدهند که توقع زیادی از آنها دارند و وقت کمتری را با بازیکنانی میگذرانند که توقع کمتری از آنها دارند. ممکن است با خود بگویند چرا وقتم را با اینها تلف کنم؟
مربیان احتمالاً رابطه بهتری با بازیکنان بهترشان دارند و به آنان اجازه میدهند درباره وضعیت تیم اطلاعات بیشتری به دست آورند. هرچند این پیامها کاملاً غیرمستقیم است، اما ورزشکاران دقیق آن را دریافت میکنند.
وقتی این توقعات به ورزشکار منتقل شد، به پیشگویی صادقانه تبدیل میشود؛ یعنی ورزشکار بهگونهای عمل میکند که مربی برایش پیشگویی کرده است. این توقعات که اکنون به پیشگویی تبدیلشدهاند، هم مثبت و هم منفیاند. شکل ۷-۳ مراحل رسیدن به پیشگویی صادقانه را نشان میدهد.
ورزشکاران شکست مدار در برابر توقعات منفی آسیبپذیرترند. این ورزشکاران که مملو از تردید به خودند، هنگامیکه درک کنند مربی توقع کمی از آنها دارد تردیدشان تأیید میشود: مربی فکر میکند خوب نیستم، پس چرا تلاش کنم؟»
چنانچه ورزشکار شکست مدار با توقع مثبت مواجه شود، به همان دلایلی که موفقیت را پس میزند، این را هم پس خواهد زد.
از سوی دیگر، ورزشکار موفقیت مدار – که اعتمادبهنفس خوبی دارد . اغلب توقعات منفی مربی و دیگران را پس میزند. او بهجای واقعیت بخشیدن به پیشگویی منفی دیگران، شدیدتر کار میکند تا نشان دهد دربارهاش اشتباه شده است. از سوی دیگر، توقعات مثبت باور این ورزشکار را به تواناییهایش تقویت میکند.
بخشهای بعدی به شما کمک میکند به ورزشکاران شکست مدار انگیزه دهید
ورزشکار یاد میگیرد که چگونه از شکست بترسد
ورزشهای سازمانیافته در مقایسه با بازیهای کوچه و خیابان بسیار متفاوتاند. برخی تفاوتها واضحاند: لباس مشخص، زمینبازی مشخص، قوانین و داورانی که مراقب اجرای قوانین هستند، تماشاگران، و کسانی که امتیازها را میشمارند، و وجود شمای مربی بااینوجود، لازم است از تفاوتهای کوچکتر که علتهای ریشهای ترس از شکستاند آگاه باشید. درک این علتها به شما کمک میکند آنچه را برای غلبه بر مشکلات انگیزشی تجویز خواهم کرد، بهخوبی درک کنید.
تأکید بر اجرا، نه یادگیری
هنگامیکه جوانان میخواهند ورزشی را بدون مربی یا فشار دوستان و تماشاگران بیاموزند، راههای خوبی برای پرهیز از شکست دارند. آنها هر زمان که به هدفشان نرسند، سطح اهداف را پایینتر میآورند، از اشتباهاتشان میآموزند، و مجدداً تلاش میکنند. آنان پس از چند تکرار، تمرین، و تغییر بالأخره موفق میشوند. اگر گمان کنید از این راه به هدفهای بزرگ نمیرسند اشتباه میکنید. پس از موفقیت هدفهایشان را بالاتر میبرند تا تمرین را چالش آور تر کنند. نتیجه آن است که ورزشکاران سعی میکنند هدفهایشان را نزدیک کرانه بالایی تواناییشان نگهدارند. ورزشکاران از راه این فرایند خودتنظیم یادگیری، اشتباه خود را شکست نمیپندارند، بلکه آن را بخشی از فرایند طبیعی یادگیری فرض میکنند.
وقتی جوانان به ورزشهای سازمانیافته روی میآورند، ارزیابی به حالتی آشکار و رسمی تبدیل میشود. تأکید از یادگیری برداشته میشود و بر اجرا گذاشته میشود. اشتباهات و خطاهایی که بخش طبیعی یادگیریاند، اکنون شکست در اجرا تلقی میشوند.
هدفهای غیرواقعی
در این هنگام اتفاق دیگری نیز رخ میدهد. آنان بهسرعت درمییابند مربی عملکرد بهتر را ترجیح میدهد و برای ورزشکار ماهرتر اهمیت بیشتری قائل است. ورزشکاران کم مهارت، ضمن غبطه خوردن به ورزشکاران ماهرتر تلاش میکنند مانند آنها عمل کنند و در این راه ممکن است هدفهایشان را بسیار بالاتر از سطح فعلی مهارت خود بنا کنند.
گاه اگر ورزشکار خودش هدفهای غیرواقعی بنا نکند، مربی و والدینش میکنند. برای مثال، مربیان ممکن است هدفی را برای کل تیم در نظر بگیرند که فقط در حد دو سه نفر از بهترین افراد تیم است والدینی که فرزند خود را ستاره آینده میبینند، ممکن است فرزندشان را قانع کنند که هدفی را برگزیند که فراتر از حد فعلی وی است.
صرفنظر از اینکه تقصیر با کیست، نتیجه همیشه یکسان است: هدف غیرواقعی همیشه به شکست منجر میشود. این امر باعث میشود ورزشکار برای رسیدن به هدفی بازی کند که دیگران برایش تنظیم کردهاند. برای مثال، اگر والدین فرزندشان را وادار کنند برای گرفتن بورسیه ورزشی دانشگاه تمرین کند، بخت موفق ۱ به ۱۰۰ است؛ و بخت بازی کردن بهطور حرفهای ۱ به ۱۰۰۰۰ میشود. ورزشکاران جوان متوجه نمیشوند این هدف غیرواقعی است، به همین دلیل گمان میکنند عملکردشان کمتر از حد موردنیاز است و موجود بیارزشیاند.
پاداشهای بیرونی و انگیزش درونی
سومین دلیل ترس از شکست آن است که ورزشکار پیشازاین مهارتها را برای کسب رضایت درونی خود میآموخت، اما اکنون در نظام پاداشهای پیچیده درونی میآموزد. مدالها، تندیسها، پلاکها، و انتخاب در تیم منتخب همگی در علت ورزش کردن بازیکنان جوان تغییر ایجاد میکند، تغییری که ضرورتی ندارد. از این زمان ورزشکاران بهجای کسب رضایت درونی، برای کسب پاداش بیرونی ورزش میکنند. این پاداشهای بیرونی درازای رسیدن به هدفهای شخصی داده نمیشوند، بلکه برای دستیابی به هدفهایی داده میشوند که دیگران تنظیم کردهاند. یکبار دیگر ورزشکار درمییابد هدفهای غیرواقعی را دنبال میکند، ازاینرو خودش را محکومبه شکست میکند.
تأکید بیشازحد بر پاداشهای بیرونی پیامد منفی دیگری نیز دارد. این تأکید معمولاً بهنوعی اعتیاد تبدیل میشود. ورزشکاری که بدین ترتیب در زرقوبرق مدال و تندیس غرق میشود، دائم پاداشهای بیشتری طلب میکند. هنگامیکه مدال طلا داده نشود یا توانایی کسب آن وجود نداشته باشد، ادامه ورزش برای او بیارزش میشود.
نمیدانیم این ورزشکاران چه تعدادند و نمیدانیم تندیس و مدال و سایر پاداشهای بیرونی تا چه حد انگیزش درونی ورزشکاران را سرکوب کرده است، اما | اگر مفهوم این پاداشها را به ورزشکارانتان بیاموزید چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
این واقعیت که پاداشهای بیرونی ممکن است انگیزش درونی را ضعیف کند به این مفهوم نیست که اصلاً پاداش بیرونی داده نشود. چنانچه در ادامه خواهم گفت، هنگامیکه از پاداشهای بیرونی بهخوبی استفاده شوند، مشوق خوبی برای انگیزه دادن به ورزشکار پرتلاشی است که مهارتهای ورزشی را میآموزد. بدیهی است همه ما دوست داریم دیگران پیشرفت و تلاشمان را تحسین کنند.
بنابراین، مفهومی که ورزشکار از پاداش بیرونی درک میکند برای ما مهم است. باید پیوسته با زبان و عمل این نکته را به ورزشکار خود بفهمانید که پاداشهای بیرونی علامتی است برای رسیدن به هدفی بزرگتر که همان یادگیری و اجرای مهارتهای ورزشی است. این علائم نشان نمیدهد ورزشکاری نسبت به ورزشکار دیگر بهتر است. موفقیت آینده را نیز ضمانت نمیکند و دلیل اجرای ورزش نیست. باید به ورزشکار کمک کنید به یاد داشته باشد دلیل اصلی شرکت در ورزش همان نفس شرکت است. هنگامیکه ورزشکار این مفهوم را درک کند، پاداشهای بیرونی نمیتواند انگیزش درونی او را در ورزش کردن سرکوب کند.
اکنون سه علت را برای ترس از شکست میشناسید
- خطاهایی که بخش طبیعی فرایند یادگیریاند، بهاشتباه شکست درک میشوند
- ورزشکار تحتفشار فضای رقابتی، هدفهایی غیرواقعی تنظیم میکند و هنگامیکه به آن هدفها نمیرسد نتیجه میگیرد که شکستخورده است.
- ورزشکار بهجای هدفهای شخصی، برای پاداشهای بیرونی ورزش میکند.
آیا میدانید ورزشکاران دراینباره چگونه میاندیشند؟ آیا به نحوی مربیگری میکنید که به ورزشکاران کمک شود تا این مفاهیم غریب را بپرورانند؟ اگر هدف صرفاً پیروزی باشد، این مفاهیم غریب در ذهن ورزشکار بهسادگی شکل میگیرد. حال به این امر میپردازیم که چگونه میتوان بر این مشکلات غلبه کرد
افزایش انگیزه ورزشکار
تقریباً اکثر فعالیتهای یک مربی بهطور مستقیم یا غیرمستقیم با افزایش انگیزش ورزشکاران ارتباط دارد دو پیشنیاز اصلی برای رسیدن به این هدف عبارت است از
انتخاب راهبرد مطلوب نخست ورزشکار شدن و دوم پیروزی، و بهجای انتخاب روش آمرانه از روش مشارکتی برای رهبری تیم استفاده کنید.
مهارتهای ارتباطی و شیوههای انضباطی مثبت نیز از ملزومات انگیزه دادن موفقیتآمیز به شمار میروند. پیشازاین درباره روشهای جذاب کردن تمرینهای ورزشی صحبت کردیم. آنچه باقی میماند بحث درباره ورزشهایی است که با استفاده از آنها ورزشکار احساس ارزش کند. این هدف دشواری است، باید در محیطی که برندهها کم و بازندهها زیادند، روشهایی را بیابید که هر ورزشکاری موفقیت را تجربه کند
سادهترین راهحل آن است که جلوی بازنده شدن را بگیریم؛ بدین ترتیب چرخه مخربی که ورزشکار شکست مدار را به وجود میآورد هیچگاه آغاز نمیشود. بدیهی است چنین رخدادی در ورزش امکانپذیر نیست. از آن گذشته، باخت جنبههای مثبتی نیز دارد. اما چنانچه مربیان میگویند: هر زمان که میبازم، چیزی یاد میگیرم، ولی نمیخواهم که چیزهای زیادی یاد بگیرم!»، راهحل اساسی آن است که شیوههایی را که ورزشکاران و مربیان با استفاده از آن شکستشان را تفسیر میکنند تغییر دهیم.
موفقیت برنده شدن نیست
مشکل اصلی آن است که ورزشکار از والدین، مربی، همتیمی، و رسانههای گروهی میآموزد عزتنفس خود را به بردوباخت ارتباط دهد. نتیجه مخرب آن است که عزت ورزشکار به بیعزتی سایر ورزشکاران وابسته میشود. مهمترین وظیفه شما بهعنوان مربی آن است که این معیار موفقیت را تغییر دهید.
برنده شدن مهم است، اما پس از دستیابی به هدفهای فرد در درجه دوم قرار میگیرد. این اصل، برای درک انگیزش در ورزش اساسی است:
ورزشکاران باید بیاموزند که موفقیت یعنی دستیابی به هدفهای فردی نه انکار تواناییهای دیگران
بیان این اصل ساده، اما دستیابی به آن دشوار است. اگر به ورزشکار کمک کنید این اصل را بفهمد و عمل کند در تبدیل او به انسانی موفق و ورزشکاری برجسته کمک زیادی کردهاید.
هدفهای شخصی، هدفهای پیامدی مثل بردن و باختن نیستند، بلکه هدفهای رفتاری با عملکردیاند. در ادامه چند هدف شخصی بهعنوان نمونه ذکرشدهاند که بر اجرا و سایر مقاصد رفتاری تأکید میکنند:
- هدف من این است که ۲سانتیمتر نسبت به هفته گذشته بیشتر بپرم.
- میخواهم ۷۵٪ از پرتابهایم گل شوند.
- میخواهم بیاموزم آرامش داشته باشم و از بازی لذت ببرم.
تعیین هدفهای شخصی واقعی
ورزشکاران با تأکید بر دستیابی به هدفهای شخصی میتوانند کنترل بیشتری بر مهمترین بخش ورزش خود – یعنی موفقیت – به دست آورند. تعیین هدفهای شخصی تا حدودی موفقیت را تضمین میکند. باید به ورزشکار کمک کنید در مواجهه با فشار رقابت، والدین، و همتیمیها، هدفهای واقعی خود را گم نکند.
نباید هدفهای تیمی را باهدفهای فردی اشتباه گرفت. در حقیقت، اگر یکی از هدفهای شخصی اعضای تیم آن باشد که بهترین مشارکت خود را در ورزش به انجام برسانند، تقریباً میتوان گفت به هدفهای تیمی نیازی نیست. هدفهای تیمی مانند بردن اینوآن بازی با اینوآن جام مفید نیستند و هدفهای فردی را ضعیف میکنند. هدفهای تیمی زمانی مهماند که بهصورت یادگیری بازی با یکدیگر بهعنوان یک تیم، احترام به یکدیگر، لذت بردن از بازی با یکدیگر، و رعایت منش ورزشکاری تنظیم شوند. دستیابی به این هدفهای تیمی در کنار هدفهای شخصی از بردن مهمتر است. باید اضافه کرد وقتی ورزشکار به هدفهای شخصی و هدفهای تیمی دست یابد، بردن بهخودیخود محقق میشود.
پیامد تعیین هدفهای شخصی
وقتی برنده شدن در مقایسه با دستیابی به هدفهای شخصی در درجه دوم قرار گیرد، انگیزش تمرین بیشتر میشود. تمرین برای ورزشکار فرصت تلاش برای رسیدن به هدفهای شخصی را با کمکمربی فراهم میکند. بدین ترتیب، مسابقه آخر کار نیست، بلکه آزمونی فصلی دررسیدن به هدفهای فردی است. ورزشکاران بر اساس برد یا باخت درباره موفقیت و شکست خود قضاوت نمیکنند، بلکه درباره خود با توجه به دستیابی به هدفهای ویژه عملکردی و رفتاری قضاوت میکنند.
شواهدی که از منابع مختلف بهدستآمده نشان میدهد ورزشکاران برجسته و ورزشکاران کمتر موفق، | هر دو، بر هدفهای عملکردی تأکید میکنند، نه بر شکست دادن دیگران. پیامد این دیدگاه بیاندازه مثبت است. وقتی ورزشکاران تحت نظر مربی هدفهای خود را تعیین کنند، مسئول پیشرفت خود شناخته میشوند. آنان احساس میکنند مسئولیت کار را به عهده گرفتهاند و افتخار موفقیت و مسئولیت شکست را به عهده میگیرند. چنانچه قبلاً گفتیم، این اولین گام در انگیزه دادن به ورزشکاران است.
برای تعیین هدفهای واقعگرایانه باید قادر باشید توانایی هر ورزشکار را بسنجید، مسئله مهمی که حتماً در حین خواندن این بخش به آن فکر کردهاید.
شناخت محدودیتهای ورزشکاران
عملکرد ضعیف ورزشکاران همیشه به دلیل کمبود انگیزه نیست. گاهی عملکرد ضعیف نشانه محدودیتهای فردی است، یعنی ورزشکار در حد توانایی خود عمل کرده است. در این حالت، افزایش تلاش و همه اعتمادبهنفس دنیا نمیتواند عملکرد وی را بهتر کند. یکی از دشوارترین تکالیف شمای مربی آن است که تعیین کنید آیا ورزشکار شما در این حد عمل میکند.
بسیاری از ورزشکاران برای آموختن مواجهه با محدودیتهایشان، بدون اینکه خودشان را بیارزش بپندارند، به کمک نیاز دارند. بهجای آنکه به ورزشکاران مهملاتی مانند هر ورزشکاری باید فوق ستاره باشد با حرفهای شود بگویید، وی را تشویق کنید خودش محدودیت خودش را بشناسد. فقط بدین ترتیب است که میآموزند هدفهای واقعی خود را حفظ کنند اما اگر مربیان به ورزشکاران بقبولانند محدودیتی ندارند، این احتمال وجود دارد که آنها برای دستیابی به هدفهای غیرواقعی به خود فشار آورند، و بدین ترتیب به شکست محتوم برسند، یا به خودشان آسیب بزنند.
هدفهای شخصی واقعی
هنگامیکه مربی به ورزشکار کمک کند تا هدفهای واقعی برای خود تعیین کند، ورزشکار موفقیت بیشتری را تجربه و احساس شایستگی بیشتری میکند. بدین ترتیب اعتمادبهنفس بیشتری مییابد و میتواند مهارتهایی با دشواری متوسط را بدون ترس از باختن اجرا کند. او کشف میکند تلاش وی به پیامد مطلوب منجر میشود و اگر گاهی به نتیجه مطلوب نرسد، بهاحتمالزیاد تلاشش ناکافی بوده است. هدفهای واقعی تهدید را از شکست دور میکند؛ به این معنی که ورزشکار پس از شکست بهجای آنکه احساس بیارزشی کند، احساس میکند باید بیشتر تلاش کند.
کاستن از اهمیت برد، و تأکید بر دستیابی به هدفهای شخصی اصل است. با رعایت این اصل، ورزشکار هم عزتنفس خود را حفظ میکند و هم آن را بهبود میبخشد. این اصل برای افزایش انگیزش ورزشکار ضروری است.
از انگیزش تا اضطراب
تا اینجا منحصراً بر حفظ و افزایش انگیزش تأکید کردیم، زیرا میدانیم انگیزه دار شدن برای عملکرد مطلوب و لذت بردن از شرکت در ورزش ضروری
است. اما در ادامه لازم است ذکر کنم گاهی ممکن است ورزشکار بیشازحد انگیزش یا انگیختگی داشته باشد.
هدفهای عملکردی
اسکیباز مستعدی که عضو تیم المپیک امریکا بود، روزی پسازآنکه ماهها با وی کارکرده بودم به من زنگ زد و گفت: «فهمیدم، فهمیدم، بالاخره فهمیدم.» طی سالها مسابقه، عمدتاً بر برد که اصولاً به معنای نباختن است تأکید میکرد، ساعات زیادی را باهم تمرین کردیم که چگونه تمرکز وی
را در مسابقه ۵ کیلومتر به هدفهای عملکردی تغییر دهیم، و موفقیت و شکست وی را دررسیدن به این هدفها بسنجیم او با اشتیاق به من گفت تأکید بر هدفهای عملکردی پس از سالها تمرکز بر برد کار سادهای نبود، اما حالا که موفق شده است بر هدفهای عملکردی تمرکز کند، بر احساسات و عملکرد خودکنترل بیشتری دارد، هرچند هرگز قهرمان المپیک نشد، نسبت به گذشته بهتر اسکی میکند. به من گفت توانسته است لذت اسکی کردن را که سالهاست فراموش کرده بود مجدداً تجربه کند.
رابطه انگیختگی و اجرا
چنانچه برای تفریح و لذت بردن از ورزش مقدار مطلوبی انگیختگی لازم است، برای عملکرد مطلوب نیز چنین مقداری ضروری است. هنگامیکه ورزشکار کمتر یا بیشتر از حد مطلوب برانگیخته شود، بهطور مطلوب عمل نمیکند؛ اما اگر درست بهاندازه موردنیاز برانگیخته شود، عملکرد خوبی خواهد داشت.
میزان مطلوب انگیختگی در ورزشهای مختلف فرق میکند، چنانچه در شکل
۷-ه میبینید. مهارتهای ورزشی دقیق که به کنترل عضلانی ظریف نیاز دارند، مانند پات کردن، گلف و تیراندازی، با میزان پایینتری از انگیختگی بهتر اجرا میشود.
ورزشهایی مانند بسکتبال، بیسبال و والیبال به میزان بیشتر انگیختگی نیاز دارند؛ همچنین ورزشهایی که به حرکت عضلات بزرگ نیازمندند مانند وزنهبرداری، تکل کردن، و سدکردن در راگبی به انگیختگی بیشتری نیازمندند. میزان مطلوب انگیختگی از ورزشکاری تا ورزشکار دیگر فرق میکند. ورزشکاری ممکن است نسبت به ورزشکار دیگر، مهارتی را با انگیختگی کمتر انجام دهد.
چرا انگیزش زیاد خوب نیست؟ وقتی ورزشکاران بیشازحد انگیزه دارند با بیشازحد انگیختگی مییابند، نگران و مضطرب میشوند؛ این پدیده در ورزشکاران شکست مدار بیشتر دیده میشود. اضطراب باعث میشود عضلات تنش پیدا کنند و بدین ترتیب حرکات ورزشکار به نرمی و راحتی انجام نشود، درنتیجه توجه او بهخوبی بر مسابقه متمرکز نشود؛ ورزشکار بهجای تمرکز بر اجرا، بر چگونگی اجرا تمرکز میکند و بدین ترتیب احساس میکند حرکتش از کنترل خارج است.
چنانچه به خاطر میآورید، این شرایط دقیقا برخلاف شرایطی است که برای رسیدن به حالت رهایی اجرا لازم است. ورزشکاران زمانی به بهترین وجه عمل میکنند به اوج اجرا میرسند که به حالت رهایی دست یابند که آنهم به معنای انگیختگی مطلوب است..
همانطور که باید به ورزشکار کمک کنید تا انگیزش خود را به حد مطلوب افزایش دهد، امکان دارد از او بخواهید هنگام مضطرب بودن آن را کم کند. بدین منظور لازم است بدانید اصلاً چرا مضطرب شده است.
حرفهای انرژیزا
به نظر میرسد برخی مربیان نسبت به حالات هیجانی ورزشکاران حساس نیستند و نیاز آنان را به کم کردن اضطراب از راه کاهش تردید و اهمیت بازی تشخیص نمیدهند. آنها پیش از بازی بهطورمعمول حرفهای انرژیزایی میزنند که یادآور اهمیت بازی و شاید و بایدهای مسابقه است
این سخنرانی ممکن است بازیکنی را که انگیزش کافی ندارد بهسوی انگیختگی مطلوب هدایت کند، اما این فشار اضافی بازیکنی را که انگیختگی کافی دارد مضطرب میکند، و درنهایت برای بازیکنی که خودبهخود مضطرب است فاجعه است. بیشتر مربیان بهطور سنتی به این امر میپردازند و عمدتاً میخواهند اضطراب خود را کم کنند. گفتار انرژیزا هم آثار خوب و هم آثار بد دارد. گفتار تشویقآمیز پیش از مسابقه خوب است، اما سخنرانی نمایشی نیاز ورزشکاران را تأمین نمیکند. هرچند برخی ورزشکاران به کمی هل دادن نیازمندند، برخی دیگر به آرامش و اطمینان نیاز دارند.
علل اضطراب
علت اصلی اضطراب در ورزش، تردید ورزشکار دراینباره است که آیا میتواند مطالبات مربی، والدین، دوستان، و خودش را برآورده کند. هر چه تردید ورزشکار بیشتر و نتیجه مهمتر باشد، اضطراب بیشتر است.
مردد نگهداشتن ورزشکار دراینباره که آیا در تیم انتخاب خواهد شد و آیا اصلاً بازی خواهد کرد، اضطراب را بیشتر میکند. دلایل دیگر اضطراب عدم اطمینان از برنده شدن است یا ورزشکار درباره موقعیت اجتماعی خود بااهمیتش در تیم احساس اطمینان نکند.
عوامل گوناگونی ورزش را مهم جلوه میدهد. چنانچه گفتیم، برنده شدن مهم است، زیرا ورزشکار آن را به عزتنفس خود ارتباط میدهد. از آن گذشته، انتشار نتیجه مسابقه به جامعه و پیامدهایی که بر آن مرتبط میشود، در کنار پاداشهای بیرونی، همه بر اهمیت بازی میافزاید.
با یافتن راههایی برای کاهش تردید درباره چگونگی ارزیابی عملکرد ورزشکار و کاهش اهمیتی که به بازی میدهند، میتوانید اضطراب ورزشکاران مضطرب را کم کنید. کمک به ورزشکار برای تغییر ملاک ارزیابی خود از برنده شدن تا حد زیادی تهدیدهای ایجادکننده اضطراب را کم میکند، ورزشکار با تأکید بر هدفهای فردی، برای شکست دادن حریفی که تواناییاش را نمیداند تلاش نمیکند، بلکه تلاش میکند تا به هدفهای عملکردی خود دست یابد. هنگامیکه عزتنفس خود را به بردوباخت پیوند ندهند، ورزش از تهدیدهایش جدا میشود و ورزشکار از شکست نمیترسد.
به ورزشکاران خود کمک کنید تا بر رسیدن به هدفهای شخصی خود متمرکز شوند ، نه پیروزی. بدین ترتیب برانگیختگی کمتری دارند و کمتر از شکست میترسند.
مربی خود باشید استرس خود را کنترل کنید
مربیگری بهشدت استرسزاست، و هنگامیکه استرس مدت زیادی به طول بینجامد، به واماندگی منجر میشود که از مهمترین خطرهای شغل مربیگری است. مربیان هنگامی دچار استرس میشوند که درباره پیامد موقعیتشان درزمانی که موقعیت برایشان مهم است نامطمئن باشند. عدم اطمینان هنگامی به وجود میآید که
- مطالبات خودتان و دیگران از قابلیتهایتان بیشتر باشد،
- پیامد اعمالتان با پدیدههایی مشخص شود که در اختیار شما نیستند.
برای مثال، ممکن است درباره رابطه خود با ورزشکاران (مهمترین علت استرس در بین مربیان) و درباره برنده شدن نگران باشید. هر دو عامل بهطور کامل در اختیار شما نیست، اما در مقابل هر دو عامل مسئول شناخته میشوید.
اولین گام برای کنترل استرس درک این مطلب است که استرس از ترکیب عناصر موقعیتی و محیطی و درک شما از آن عناصر به وجود میآید. محیط مربیگری بدون شک مملو از منابع استرس است که به شرح زیرند
- خواست حامیان و مسئولان مبنی بر برنده شدن،
- رابطه پیچیده و انرژیخواه با ورزشکاران
- فشار زمانی برای انجام کارهای زیاد، که برخی از آنها ربط چندانی به مربیگری ندارند،
- ورود به حریم شخصی شما،
- تصمیمگیری تحتفشار زمانی، قبل و هنگام مسابقه
هرچند این موقعیتها محرکهاییاند که استرس را موجب میشوند، اما علت استرس نیستند، علت استرس درک شما از این موقعیتهاست، ممکن است این موقعیتها را دشوار و وحشتناک ببینید با آنها را فرصتهایی چالشانگیز برای نمایش قابلیتهای خود درک کنید. ممکن است درباره چیزهایی که در دست شما نیست تا ابد نگران باشید، یا ممکن است بر انجام اقداماتی که برای رسیدن به پیامد دلخواه لازماند تمرکز کنید. ممکن است موقعیت خود را بهصورت مهمترین رویداد زندگی خود درک کنید (که اگر پیامد دلخواه به دست نیامد زندگی ارزش زیستن ندارد)، یا ممکن است پیامد را با دیدگاه معقولتری نگاه کنید.
در ادامه چهار گام کلی در کنترل اضطراب مربیگری مطرح میشود؛
1- منبع استرس را در محیط خود بشناسید و مشخص کنید کدامیک از آنها را میتوانید تغییر دهید که کمتر استرسزا باشند. برای مثال، نمیتوانید عدم اطمینان درباره بردن باکیفیت بازی ورزشکاران را در یک روز خاص تغییر دهید (هرچند مربیگری خوب میتواند این تردید را کم کند، اما میتوانید وقت خود را طوری تنظیم کنید که بتوانید تمرینها را به بهترین وجه طراحی کنید. نمیتوانید فشاری را که والدین بر شما وارد میکنند تغییر دهید، اما میتوانید از مهارتهای ارتباطی خوب خود استفاده کنید تا فلسفه مربیگری و هدفهای تیمی خود را به آنان منتقل کنید و رابطه بهتری با آنها به وجود آورید.
2- بدیهی است نمیتوانید همه منابع بالقوه استرسزا را در محیط خود از میان بردارید، اما میتوانید ادراک خود را درباره این عوامل تغییر دهید. اگر نتوانستید مسئولان را قانع کنید تا برای اقدام غیراخلاقی به شما فشار نیاورند، میتوانید دیدگاه خود را تغییر دهید؛ بدین ترتیب که خواستههایشان را ندیده بگیرید، راحتی را در مربیگری اخلاقی جستجو کنید، و اهمیت این نوع مربیگری را که ممکن است روزی رهایش کنید در ذهن خود کاهش دهید. تغییر دیدگاه شما به محیط آسان نیست، اما کاملاً تحت کنترل شماست، ازاینرو راه مؤثری برای کنترل استرس شماست.
3- با چنگ زدن به مربیگری اخلاق مدار احساس قدرت کنید. هنگامیکه کاملترین تلاش خود را برای صحیح رفتار کردن با تمام توان انجام میدهید، باید از خودتان راضی باشید و احساس آرامش کنید.
4- اگر نتوانستید سه مرحله قبلی را انجام دهید از متخصص کمک بگیرید. روانشناسان روشهای گوناگونی برای کمک به شما برای کنترل استرس و لذت بیشتر بردن از مربیگری در اختیاردارند.
درباره پرسشهای زیر بیندیشید
چه چیزی برای مربیگری به شما انگیزه میدهد؟ آیا گمان میکنید افراد برای ارضای نیازهایشان انگیزه مییابند؟
دو نیاز مهم ورزشکاران چیست؟
چرا انگیزش درونی نسبت به انگیزش بیرونی بهتر است؟
چگونه میتوانید به ورزشکار کمک کنید انگیختگی مطلوب یا حالت رهایی را تجربه کند؟
ورزشکاران موفقیت مدار، بردوباخت را چگونه میبینند؟ ورزشکاران شکست مدار، بردوباخت را چگونه میبینند؟ برخی راهبردهایی را که برای حفظ عزتنفس خود استفاده میکنند ذکر کنید؟
انتظارات مربی چگونه به پیشگویی کام بخش تبدیل میشود؟
چرا ورزشکاران شکست مدار در برابر پیشگویی صادقانه آسیبپذیرند؟
آیا بر هدفهای شخصی ورزشکار بیش از برنده شدن تأکید میکنید؟
چگونه به ورزشکار کمک میکنید تا هدفهای شخصی واقعی تعیین کند و محدودیتهایش را بشناسد؟
برخی هدفهای تیمی مناسب را ذکر کنید؟
برخی علتهای اضطراب ورزشکاران را ذکر کنید. چگونه به ورزشکار کمک میکنید اضطرابش را کنترل کند؟ شمای مربی استرس خود را چگونه کنترل میکنید؟